پخش زنده
امروز: ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ - ١٧:٢١:٢٣
مردم آذربایجان غربی در اسفند ماه یا بایرامآیی (ماه عید) با برگزاری آئینهایی ویژه وداع با زمستان، به استقبال بهار میروند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای استان آذربایجان غربی، آیینهای چهارشنبه آخر سال با در نظر گرفتن عناصر متنوعی که طی قرنها در خود نهادینه کرده برای خود آدابی دارد، آیین برجستهای که از ابتدای اولین چهارشبه اسفندماه با مهمترین عنصرش آتش پا به میان میگذارد.
پیشواز از نوروز همزمان با ورود به اسفند ماه (بایرامآیی) در آذربایجان غربی علاوه بر آتشافروزیهای چهارشنبه هر هفته، با طلیعه رسمهایی است که از نمونههای آنها میتوان به رسم تکمچیلر، بی بی جان اوینی و سمنوپزی اشاره کرد.
اما آیینهای چهارشنبه آخر سال با در نظر گرفتن عناصر متنوعی که طی قرنها در خود نهادینه کرده برای خود آدابی دارد، آیین برجستهای که از ابتدای اولین چهارشبه اسفندماه با مهمترین عنصرش آتش پا به میان میگذارد.
چهارشنبه سوری ترکیبی است از دو واژه چهارشنبه و سوری است، برخی چهارشنبه را به نوعی نماد چهار فصل سال یا عناصر چهارگانه و سوری آن را به معنی سرخی میدانند.
ایرانیان آریایی آتش را موهبت ایزدی دانسته و شعله آن را یادآور فروغ رحمانی خواندهاند، همچنین نور را مظهر ایزد میدانستند وآن را ستایش میکردند، خصوصاً از زمانی که آتش شناخته شد و به کار روشنگری شبهای تار آمد، مضاف بر این شعلههای آتش که از اجاق خانهها بر میخواست و خانهها را گرم و روشن میکرد، به نوعی برای مردم برکت تلقی میشد.
اسفند ماه در میان مردم آذربایجان غربی به بایرامآیی «bâyrâm âye» (ماه عید) معروف است، ایامی که آرام آرام طبیعت جان میگیرد و زمین زنده میشود و نفس بر آن جاری و جهان حیاتی دیگرآغاز میکند.
برخی این ماه را به عناصر چهارگانه، آب، باد، خاک و آتش نسبت میدهند، چنانکه گویا هفته اول اسفند ماه که به عنصر سو su (آب) اختصاص دارد، هوا به قدری گرم میشود که از این پس آبهای روی زمین یخ نمیبندند.
هفته دوم که به یِئل yel (باد) اختصاص دارد در این ایام باد محلی به نام «مِه یئلی» وزیده و به علت گرمی که دارد برفهای سطح زمین را ذوب میکند و بخاراتی از زمین متصاعد میشود.
در هفته سوم «دوغری نفس doqri nafas» (نفس آشکار) که اختصاص به خاک دارد، نفس بر زمین میآید و زنده شدن مجدد آن آرام آرام آشکار میشود، و نهایتاً در هفته چهارم که به منزله اُد od (آتش) تلقی میشود، وداع با زمستان و دورکردن پلیدیها است که با مراسم آتشافروزی چهارشنبه آخرسال همراه است، طی این ایام آذربایجانیها در فکر تدارک مراسم چهارشنبه سوری و عید از قبیل، خرید پوشاک نو، میوه و شیرینی، هدایا برای افراد نزدیک و لوازم مورد خانه میشوند.
چارشَمبهَ پایی
یک قسم از هدایا تحت عنوان «چارشَمبهَ پایی čâršamba pâye» از سوی والدین داماد در شب چهارشنبه سوری به منزل نوعروسشان فرستاده میشود تا بدین وسیله وفاداری، احترام به خانواده عروس و حفظ سنتها را ادا کرده باشند.
معمولاً هدایایی با توجه به وسع مالی خانواده مانند: شیرینس، آجیل، طلا و جواهراتی از قبیل: انگشتری، النگو یا گوشواره و احتمالاً پارچه و لباس تحت عنوان (خَلَت/خلعت) برای عروس تهیه و تدارک دیده و همه را داخل طبقهای چوبی (خُن xon) یا مجمعهای گذاشته و به خانه پدری عروس ارسال میکنند، هرچه محتویات طبق بیشتر و پررنگتر باشد نشانه احترام خانواده داماد و اهمیت دادن به عروس و خانواده او است.
پریدن از روی آتش
یکی از آداب قدیمی در ایام چهارشنبه سوری افروختن آتش و پریدن از روی آن همراه با شادی و ترانهخوانی است، البته باید اشاره کرد افروختن آتش به منزله پرستش آن نبوده و در ادیان الهی هم سفارشی به این باور نشده است، اگر هم در میان ادیان مختلف بدان اهمیت داده میشود، به نشانه فروغ رحمانی و نعمت خداوندی است که مورد ستایش و توجه قرار میگیرد نه پرستش.
امروزه روشن کردن آتش طی این شب خصوصاً در میان مردم از جنبههای دینی_مذهبی برخوردار است، چرا که عقیده بر این است، پس از واقعه کربلا، چون مختار ثقفی پس از رهایی از زندان قصد کرد در شهر کوفه بر خونخواهی سیدالشهدا قیام کند، از پیروان امام خواست برای این که دوست و دشمن از یک دیگر شناخته شوند غروب آفتاب چهارشنبه بر پشت بام منازل خود آتش روشن کنند.
برخی را هم عقیده بر این است که مختار دستور داد به نشانه پیروزی بر دشمنان امام، مردم در پشت بام خانههایشان آتش بیافروزند و سرور و شادمانی کنند، در روایت اول که مصداق بیشتری در میان آذربایجانیها دارد گویا قضیه حمله به نحوی توسط جاسوسان برملا میشود و به همین لحاظ، وی موعد حمله را یک روز جلوتر کشیده و دستور میدهد حمله را زودتر آغاز کنند.
به این ترتیب یاران وی در واپسین ساعات روز سهشنبه هنگام غروب آفتاب اقدام به افروختن آتش میکنند، روایتهای دیگری که روشن کردن آتش را در این شب که از جمله جشنهای آخر سال ایرانیها بود، برای از بین بردن نحوست چهارشنبه در میان اعراب پس از ورود به ایران میدانند.
در باورهای مردمی طبق سنتهای قدیم چهارشنبه هفته اول اسفند را «چیلّهَ قووان illa qovânč» (فراری دادن) یا «یالانچی چارشنبه yâlânče čâršanba» (چهارشنبه دروغگو)؛ دومین چهارشنبه را «کولهَ چارشنبه küla čâršanb» (چهارشنبه کوتاه)؛ سومین را «موشتولوقچی muštuluqče» (چهارشنبه موشتولوق آور)؛ یا قَرهَ چهارشنبه qare čaršanba (چهارشنبه سیاه) و چهارمین را «آخیر چارشنبه» (چهارشنبه آخر) میگویند، در مناطقی مانند نقده مرد و زن در این روز به دیدار خانوادههایی میروند که در طول سال بستگان آنها به رحمت ایزدی رفتهاند. (باش ساغلیقی sâγliqe bâš سر سلامتی گفتن)
طبق رسم معمول زنان آذربایجانی از چند روز قبل چهارشنبه آخر سال به بازار شهر رفته و با توجه به وسع مالی برای سال جدید اقلامی مانند شانه سر، آیینه، کوزه سفالی نو، پوشاک تازه و نو برای فرزندان و خودشان و تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش، بادام و گردو، تخم ژاپنی، آفتابگردان و کدو، شکلات، مقداری میوه و ... که در مجموع همه را «چارشنبه یِمیشی ršanba yemišeâč» (خوراکیهای چهارشنبه) مینامند، خریداری و با خود به منزل میآورند.
دَم دمای غروب آفتاب و با تاریک شدن هوا، جوانان روستایی با شور و شوق کپههای هیزم را در پشت بام منازل روی هم انباشت میکردند و خانوادهها دور هم جمع میشدند و با غروب آفتاب هیزمها را میافروختند و سپس سه بار از روی شعلههای آتش پریده و میگفتند:
آتیل باتیل چَرشنبه âtil bâtil čâršanba
بختیم آچیل چَرشنبه baxtim âčil čâršanba
باش آغریم دیش آغریم بوردا قالسین bâš âγrim diš âγrim burdâ qâlsin
درد بَلام بوردا قالسین darde balâm burdâ qâlsin
در شهرها هم که در سالهای اخیر شکل و نما و مصالح خانهها تغییر یافته و نمیتوان آتشی را بر بالای بامها افروخت، معمولاً همسایگان دور هم جمع شده و آتش چهارشنبه سوری را در کوچهها میافروزند و از کوچک و بزرگ گرفته تا جوان و میانسال از روی شعلههای فروزان آتش میپرند تا به این ترتیب درد و بلا و قضا و قدر الهی را از خود دور کنند.
در روستاها رسم بود اگر خانوادهای به تازگی عزیزی را از دست داده و چهل روز از فوت او سپری شده باشد، به دیدار این عزیزان رفته و شادی خود را با آنها تقسیم کنند و آتش چهارشنبه سال را بالای پشت بام یا مقابل درب منزل صاحبان عزا روشن میکردند.
کجاوهاندازی
بعد مراسم کجاوهاندازی یا شالاندازی و به عبارت محلی (کِجاوا ساللاماق kejâvâ sâllâmâq یا شال سال لاماق šâl sâllâmâq / بئلی بئلی b?lle b?lle) آغاز میشود.
به نظر میرسد در ارومیه و روستاهای حومه آن کجاوهاندازی سابقه دیرینی نسبت به شالاندازی داشته باشد (کجاوه ظرفی بود که حلبیسازان بازار ارومیه آن را از تکههای مقوا ساخته و شکل جعبه مانندی داشت، سپس روی آن را با جلد کاغذ سیگارهای پیچی که تصویر مردی در حال شخم زدن بود، تزیین میکردند؛ بعدها آن را از جنس حلبی تهیه کرده و سه پولک بادامی شکل از همان جنس نیز از جلو و عقب به آن آویزان میکردند.)
در این رسم پسرهای جوان، چهره گرفته و گاهی به مزاح چادر به سر کرده و بدون این که شناخته شوند، بالای بام منازل همسایگان و فامیل و آشنایان رفته و از مقابل پنجرهها یا روزنه پشت بام اتاقها شال یا دستمال خود را به نیّت و آرزویی روانه پایین میکنند.
صاحبخانه و افراد منزل هم طبق رسم معمول مشتی از تنقلات را که قبلا" تهیه کردهاند، یا با یکی دو عدد تخم مرغ آب پز شده سفت که در میان پوست پیاز جوشانده و به رنگ سرخ در آوردهاند، یا مبلغی پول لای شال آنها بسته و با دعای خیر (چَک الله مطلیبیین وِئرسین čak âllâh matlibiyin versin= بِکش که خدا مرادت را دهد) روانه شان میکنند.
به نظر میرسد یکی از کارکردهای اجتماعی رسم فوق در روزگاران گذشته، بیشتر به منظور کمک و یاری به افراد مستمند و فقیر بوده که بتوانند با تامین مایحتاج ایام نوروز مراسم عید را به خوبی و خوشی برگزار کنند، از سویی نیز شالاندازی در این شب یک سمبولسیم نیاز و فدیه به فروهر هاست، کسانی که شالاندازی میکنند همیشه نامرئی هستند و نباید شناخته شوند، این رسم یادآور رسمی است که در دوران زندگی ابوریحان بیرونی نیز مرسوم بوده و وی مینویسد: «مردم در این ایام برای پذیرایی از ارواح بر بام خانه غذا میگذاشتند.»
در روزگاران گذشته نه فقط دوشیزگان بلکه جوانان به این امید که در چنین ایامی فروهرها (ارواح مردگان) به زمین نزول کرده و میان خانمان خود وارد شدهاند، در چهارراهها و زیر بامها و مکانهای خلوت میایستادند، تا آنان را به نجوا از آیندهشان آگاه سازند، چون بر آن بودند که ارواح از آینده با اطلاع هستند، تا چند وقت پیش همین رسم در میان خانوادههای آذربایجانی و دوشیزگان دم بخت و زنان نیازمند همانند دیگر نقاط ایران با نام قولاق آسدی qulâq âsde باقی مانده بود که اکنون تا حدودی به دست فراموشی سپرده شده و کارکرد خود را از دست داده است.)
فال گوش ایستادن
در مجموع چنین رفتارهایی در جشن شب چهارشنبه سوری به منزله آگاه شدن از سرنوشت و آینده خود با تمسک به صحبتهای مردم است، اگر چه امروزه فال گوش ایستادن رنگ و بوی خود را در میان مردم از دست داده، ولی سفارش مادران و بزرگترها این است که در چنین ایامی باید سخن خوش گفت تا فال گوش ایستادگان را دچار ناامیدی و یاس نکنند.
با این حال صبح روز چهارشنبه دم دمای طلوع آفتاب که هنوز هوا کاملا روشن نشده و به اصطلاح گرگ و میش (قورد قویون qurd qoyun) است، مردم شهرها و روستاها از بزرگ و کوچک تا پیر و جوان دسته دسته بر سر چشمهسارها و نهرها رفته و ضمن شادی و ترکاندن ترقه (چادداما آتماخ، tmâxâ čâdâmâ)، سه یا هفت بار از روی آب میپریدند و برای خود آرزوی سلامتی میکردند، برخی نیز با اعتقاد به این که در چهارشنبه آخر سال و خصوصاً موقع تحویل سال آبها از نو متولد میشوند، کوزههای کهنه خود را کنار رودخانهها بر زمین زده و میشکنند، یا از بام منازل بر زمین پرت میکنند تا بدین نحو کهنگیها را از خانه و کاشانه خود دور کنند.
سپس کوزههایی را که به تازگی خریداری کردهاند با آب تازه پر میکنند تا هنگام تحویل سال بهعنوان خیر و برکت به کُنج اتاقها بپاشند، یا چایی دم کنند و دست و صورت بشویند و وضویی تازه کنند، برخی از زنان روستایی هم آب چهارشنبه را در مشک میریختند تا کره و روغن بیشتری به دست آورند، یا بــر روی احشام میپاشیدند تا سالم و پربرکت باشند، یا میخوردند تا بیماریها را از خود دور کنند، با وجود این خانهتکانی، پوشیدن لباس نو، شکستن کوزههای کهنه و موارد دیگری که حاکی از تمیزی و نو بودن دارد، خانوادهها را به نحوی به بهداشت خانه مقید کرده و بیماریها را در سال نو از خانه دور میکند.
حسن سپهرفر، پژوهشگر مردمشناس ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی آذربایجان غربی