به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، قانون حجاب یکی از قوانینی است که در اسلام از سوی خداوند وضع شده است و اجرای آن لازم است.
حجاب اجباری!
بی شک شرط اول ایمان، تسلیم بودن در برابر حکم خدا و پیامبر اوست.
در قرآن حکم وجوب حجاب والزام آن برای زن مسلمان به وضوح بیان شده وعلاوه برآن باید توجه داشت که در هر جامعه سالم و متمدنی مجموعه قوانینی حاکم میشود که به تناسب باورها و عقائد افراد یا نخبگان آن جامعه، خاستگاه وضع آن قوانین متفاوت است وحجاب بعنوان یک قانون در حکومت اسلامی تصویب و ابلاغ شده است وبی حجابی برای زنان ومردان مشکلات زیادی در جامعه بوجود میآورد.
حجاب اجباری یعنی چه؟ و منظور اجبار در کجا است؟
یک وقت حجاب به عنوان یک امر عقلائی یا یک امر ایمانی و دینی مطرح است؛ یعنی من میخواهم به طرف مقابلم مسئله حجاب را یا بعنوان یک فکر و اندیشه جدید و برتر معرفی کنم که او هم آنرا بپذیرد، یا به عنوان امری ایمانی و الهی ابلاغ کنم که به آن ایمان بیاورد؛ بدیهی است که ابزار اجبار در این دو محدوده اساسا بی معنا است؛ نه اجبار در اندیشه و فکر؛ و نه اجبار در ایمان و باور، هیچکدام معنا ندارد و امکان پذیر نیست تا بگوئیم شما با آن مخالفید یا موافق؟!
و یک وقت حجاب بعنوان یک قانون اجتماعی در نظر گرفته میشود؛ یعنی اینکه جدای از بحث اندیشه و ایمان، وارد جامعهای میشویم که تحت قوانین خاصی اداره میشود و فرض ما بر این است که رعایت حجاب بعنوان یکی از قوانین اجتماعی در این جامعه تعریف شده و به تصویب رسیده است.
در اینجا نیز سئوال از اینکه آیا با حجاب اجباری موافقید یا مخالف سئوال بی جائی است؛ زیرا اجبار در اینجا به معنای پایبندی و اصرار بر اجرای قانون است و مخالفت با اجرای قانون، نظری نیست که در میان افراد عاقل و فهمیده طرفدار داشته باشد.
قوانین، هنجارهایی هستند که توسط حکومتها به عنوان اصولی که شهروندان میبایست از آنها پیروی کنند تعریف و ارائه میشود و هر شیوه رفتاری که قانون را نقض کند جرم محسوب میشود و حکومت علیه کسانی که از قوانین پیروی نمیکنند از ضمانتهای اجرایی رسمی استفاده میکند.
مثال عرفی آن که مورد قبول و فهم همگان باشد را در قوانین راهنمائی و رانندگی میتوان مشاهده کرد؛ مثلا در ایران قانون اینگونه وضع شده که اتومبیلها از سمت راست حرکت میکنند؛ به هر دلیلی خواه درست یا غلط قانونگذار این سیستم را وضع کرده و به مرحله اجرا گذاشته است و پلیس راهنمائی و رانندگی ضامن اجرای آن بوده و با متخلفین برخورد میکند.
اکنون تصور کنید گروهی بیایند و بگویند ما در انگلستان دیده ایم که اتومبیلها از سمت چپ حرکت میکنند، خیلی هم خوب است ما میخواهیم آزاد باشیم و طبق آن عمل کنیم چرا ما را اجبار میکنید؟
اگر ما برای حل این مشکل اجتماعی، و رعایت حقوق شهروندی این گروه، این سئوال را مطرح کنیم که آیا با اجباری بودن حرکت از سمت راست موافقید یا مخالف؟ بعد هم به فرض نتیجه این بشود که باید هرکس آزاد باشد هر که خواست از راست حرکت کند و هر که خواست از چپ!
تا زمانی که قانون این کشور حرکت از سمت راست است، اجبار در اجرای آن درست است و موافقت یا مخالفت گروههای اجتماعی نمیتواند در آن نقشی داشته باشد.
به هزار و یک دلیل هم که ثابت کنم حرکت از سمت چپ بهتر است و من آنرا میپذیرم و میپسندم، اگر تخلف کنم و بخواهم به رأی و نظر و پسند خودم عمل کنم با من برخورد میشود و بعنوان مجرم باز خواست و جریمه میشوم و اگر تمرد کنم محرومیتهای اجتماعی متعددی گریبان گیر من خواهد شد.
بله میتوانم برای مخالفت با این قانون با قانون گذار تماس بگیرم و دلایل خود مبنی بر غلط بودن حرکت از سمت راست را ارائه کنم و مبانی عقلی و منطقی قانون او را زیر سئوال ببرم و او را متقاعد کنم که قانونش نقص دارد.
اگر قانون تغییر کرد آنوقت من میتوانم به هدف خود برسم؛ تازه در اینجا نیز الزام و اجبار بر اجرای این قانون جدید حکم فرما است و این بار خودم طرفدار و مدافع این اجبار هستم!.
مبنای وضع قوانین
در هر جامعه سالم و متمدنی مجموعه قوانینی حاکم میشود که به تناسب باورها و عقائد افراد یا نخبگان آن جامعه، خاستگاه وضع آن قوانین متفاوت است؛ مثلا در یک جامعه قوانین کشور بر پایه نظام و اندیشه لیبرالی بنا میشود و در جامعه دیگر بر پایه نظام و اندیشه سوسیالیستی.
خاستگاه این نظامها هر چه باشد و بر هر اندیشهای استوار باشد - خواه درست یا غلط - وقتی به مرحله قوانین حکومتی آن جامعه رسیدیم، بحث الزام و اجبار در اجرای قانون، امری بدیهی و معقول است چرا که نپذیرفتن آن به معنای حذف ضمانت اجرای قانون است و قانونی که ضمانت اجرا نداشته باشد در نتیجه با بی قانونی و هرج و مرج تفاوتی ندارد.
حال اگر خاستگاه قوانین جامعه ای، نظام و اندیشه اسلامی باشد و بر این اساس قوانین آن کشور تنظیم و تصویب شود، از لحاظ ضمانت اجرا، و الزام و اجبار در اجرای آن، با سایر قوانین تفاوتی ندارد، و اِعمال ابزار اجبار در اجرای این قوانین نیز امری بدیهی و معقول خواهد بود.
اگر بحث حجاب را در این مرحله نگاه کنیم که بعنوان یک قانون در حکومت اسلامی تصویب و ابلاغ شده است، اجبار در اجرای آن امری معقول بلکه لازم است. اینجا بحث اندیشه و ایمان نیست. این قانون - خواه درست باشد یا غلط - در این مرحله، باید اجرا شود.
* اصل حجاب خوب است یا بد است؟ قانونی بودن آن وجه عقلی یا سند شرعی دارد یا نه؟
در این مرحله ممکن است کسی در مبانی این حکم اشکال داشته باشد که مثلا به فلان دلیل قانون رعایت حجاب در بستر عمومی جامعه از نظر عقلی با اندیشه سالم مطابق نیست، و یا از نظر ایمانی دلیلی بر مشروعیت آن نداریم، در اینجا اجبار و الزام معنا ندارد و هر کسی باید بتواند نظرات خود را با قانونگذار (قوه مقننه) در میان بگذارد و او را متقاعد کند که این قانون را تغییر دهد.
قانون گذار باید توجیه شود که قانون رعایت حجاب باشد یا نباشد؟ معقول است یا نیست؟ فایده دارد یا ندارد؟ خوب است یا بد؟؛ ولی تا زمانی که قانون رعایت حجاب وجود داشت، الزام در اجرای آن باید وجود داشته باشد.
پس در امر حجاب باید توجه داشت که دو بحث وجود دارد:
*اصل حجاب خوب است یا نه؟
در اینجا اجبار محلی ندارد. باید بحث کرد و به نتیجه رسید و تصویب کرد که باشد یا نباشد؛ و دیگر اینکه الزام به رعایت قانون حجاب خوب است یا نه؟ در اینجا مفاهیم الزام و اجبار مفاهیمی جدائی ناپذیر از مفهوم قانون هستند.
اگر حجاب بر اساس مبانی و خاستگاه قوانین حکومت موجود، خوب بود و قانون شد و به تصویب رسید، دیگر جائی برای بحث نمیماند که الزام به آن خوب است یا نه؟ اگر قانون است الزام و اجبار همراه آنست خواه بپسندم یا نپسندم.
حال که معلوم شد پرسش درست چیست، در پی یافتن پاسخ صحیحی برای آن بر میآییم.
*آیا در حکومت اسلامی (حکومتی که مبنای قوانین آن از اندیشه و ایمان اسلامی نشأت گرفته است) قانون گذار باید حجاب را بعنوان قانون وضع کند یا نه؟
برای پاسخ به این سئوال از دو جهت «اندیشه» و «ایمان» به مسئله نگاه میکنیم تا بتوانیم از نظر عقلانی برای عاقلان و اندیشمندان، و از نظر ایمانی برای اهل ایمان، توجیه ضرورت تصویب این قانون را تبیین کنیم.
۱- توجیه ایمانی ضرورت حجاب
شک نیست که در هر دینی شرط اول ایمان، تسلیم بودن در برابر حکم خدا و پیامبر اوست و اهل ایمان خود را ملزم میدانند که هر آنچه از ناحیه خداوند بواسطه پیامبرش بر آنها نازل شده را به گوش جان بپذیرند و سر در گرو فرمان او داشته باشند، و معتقدند قوانینی که از جانب خدای عالم قادر حکیم، برای بشری که مخلوق خود اوست صادر و ابلاغ شده نسبت به هر قانون دیگری کاملتر و سزاوارتر به پیروی است.
در اسلام منبع این احکام کتاب آسمانی قرآن است که ما را به تبعیت از سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) امر میکند و در سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز سفارش به پیروی از سیره امامان معصوم علیهم السلام به وضوح دید میشود.
پس منبع احکام اسلام قرآن، سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و سیره معصومین علیهم السلام است. با مراجعه به قرآن حکم وجوب حجاب والزام آن برای زن مسلمان به وضوح قابل دریافت است به نحوی که برای فهم آن نیازی به مراجعه به سنت - که در فهم بسیاری از احکام به آن محتاجیم - نیز نداریم.
آیه اول: «وقل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن إلا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن على جیوبهن ولا یبدین زینتهن إلا لبعولتهن أو آبائهن أو آباء بعولتهن أو أبنائهن أو أبناء بعولتهن أو إخوانهن أو بنی إخوانهن أو بنی أخواتهن أو نسائهن أو ما ملکت أیمانهن أو التابعین غیر أولی الاربة من الرجال أو الطفل الذین لم یظهروا على عورات النساء ولا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن وتوبوا إلى الله جمیعا أیها المؤمنون لعلکم تفلحون»؛
(و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را [از نگاه هوس آلود]فرو گیرند، و دامان خویش را [از بى عفتى]حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند، و [اطراف]روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود]، وزینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان [= کنیزانشان]، یا مردان سفیه وابسته [به آنها]که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و [به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن]پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود [و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد]؛ و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید).
آیه دوم: «یا ایها النبی قل لازواجک وبناتک ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنى أن یعرفن فلا یؤذین وکان الله غفورا رحیما»؛
(اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها» [= روسرى هاى بلند]خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ [و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند]خداوند همواره آمرزنده و مهربان است).
در این دو آیه مجموعا پنج نوع دستور درباره حجاب و چگونگی رعایت آن بیان شده:
دستور اول: «لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها؛ زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند».
دستور دوم: «ولیضربن بخمرهن على جیوبهن؛ (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود».
دستور سوم: «ولا یبدین زینتهن إلا لبعولتهن أو...؛ وزینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا...».
دستور چهارم: «ولا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن؛ پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد».
دستور پنجم: «یدنین علیهن من جلابیبهن؛ جلبابها [= روسرى هاى بلند]خود را بر خویش فرو افکنند».
این دستورهای پنجگانه که در قالب امر و نهی مستقیم از جانب خداوند ابلاغ شده برای توجیه ایمانی لزوم رعایت حجاب برای اهل ایمان کافی است و حجت را بر آنان تمام میکند.
منبع: سایت مکارم