سرزمین فلاسفه، این روزها نه نسبتی با روزگار درخشانش در قرون هجده و نوزده دارد که بزرگان علم و اندیشه را یکی پس از دیگری به تاریخ معرفی می کرد و تابلوی دوران معروف به روشنگری را بدست گرفته بود و نه به قلعه فتح شده و پیکره رنجور و شرمگین سالهای بعد از جنگ دوم جهانی میماند که همه حیثیت خود را تمام و کمال در مسیر تندبادهای غرب لیبرال و شرق کمونیست قرار داد که اقتدارش را با خود بردند و هویت یکپارچه اش را دو نیم کردند. آلمان امروز با آنکه رشد اقتصادی اش تا لبه رکود رفته یعنی پایینتر از نیم درصد، اما دستکم در برخی شاخصها مثل اشتغال (۴۵ میلیون و ۱۵۰ هزار شاغل در اکتبر ۲۰۱۹ یعنی پایینترین سطح بیکاری) و تولید ناخالص داخلی (سه میلیارد و ۳۸۶ میلیون یورو در سال ۲۰۱۸ یعنی بالاتر از همه رقبای اروپایی) رکوردار است و در صنعت حرف اول را در بین همقطاران اروپایی اش میزند اما اوضاع جهان مثل کوهی از ژله است که از هر جا تکانش بدهی، کل بدنه میلرزد. بحران جنگ، فقر، بلایای طبیعی، سلفی گری، پوپولیسم و نژاد پرستی هر کجا باشد عوارضش همه کشورهای دنیا را کمتر و بیشتر درگیر میکند. به خصوص که حالا ژرمنها با پدیدهای مثل ترامپ هم روبرو شده اند که بیش از همۀ اروپایی ها، با آلمان در افتاده. او شریان اصلی اقتصاد آلمان یعنی انرژی را تهدید کرده. گاز و خط لولهای که مستقیم از روسیه به شمال آلمان در حال احداث است و برای آلمان هم از جهت ایجاد فرصت شغلی (دستکم ۲۴ هزار فرصت) هم از نظر عایدی (حدود ۴ میلیارد یورو) و هم افزایش در آمد ناخالص ملی (حدود یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون یورو) امتیاز محسوب میشود. بعد از انرژی، به قلب سیستمهای مخابراتی و شبکه اینترنت آلمان هم شوک وارد شده و ترامپ از آلمانیها خواسته به سمت چین نروند و قراردادشان را با هوآوی برای راه اندازی نسل پنجم اینترنت فسخ کنند. اینترنتی که با سرعت ۳.۶۷ گیگابیت در ثانیه دیتا را منتقل میکند و تحولی شگفت در عصر نوین ارتباطات محسوب میشود؛ و آلمان که در راه دیجیتالیزه شدن گام جدی برداشته و وزارتخانهای را مامور این کار کرده بیش و پیش از دیگران به جی ۵ نیاز دارد. به اینها باید برگزیت را هم اضافه کرد که ضرر و زیان اقتصادی اش برای آلمان ۱۷ میلیارد یورو تخمین زده شده و خروج انگلیس از اتحادیه، ۱۰ میلیارد یورو از هزینههایی را که آنها برای اتحادیه میپرداختند روی دوش آلمان و بقیه کشورها میگذارد. این زخمها بر بدنه اقتصاد آلمان باعث شده تا این روزها بیشتر از هر زمانی آنها در دیپلماسی آویزان آمریکا باشند. در برجام که آلمانها تا پیش از این حتی تحت فشار آمریکا، بی عملی شان را قبول داشتند، زیر آن زدند و به واقعیت وارونه متوسل شدند به طوری که کریستوفر بورگر معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان (۱۶ آذر ۹۸) اعلام کرد: "ما اروپاییها تعهدات خود درباره برجام را به طور تمام و کمال عمل کردیم". در ماجرای حمله شبانه جنگندههای آمریکایی به عراق که هم توافق امنیتی بغداد – واشنگتن را نقض کرد و هم حقوق بشر را قربانی، طرف آمریکا را گرفتند و برای آن یک سرباز آمریکایی که در عراق کشته شد دل سوزاندند و عاملانش را محکوم کردند. تا این حد انفعال را از راینر روپ پرسیدیم، افسر سابق ناتو که بعد از این ماجراها به صراحت معتقد است از آلمانِ دست نشانده، انتظاری هم غیر از این نمیرود. او شعارهای حقوق بشری و حمایت از راه حل سیاسی به جای جنگ که مرکل تابلو اش را به دست گرفته ریاکارانه میداند. روپ میگوید دلیل وابستگی آلمانیها را در نظام مالی آنها هم میبیند که شدید و عمیق به آمریکا وابسته است و میگوید تمام نقل و انتقالهای مالی با نظارت و زیر نظر آمریکا انجام میشود به طوری که اگر او اراده کند، این نظام مالی از هم میپاشد. راینر روپ معتقد است آلمان نقطه ضعف دیگری هم مقابل آمریکا دارد و آن صنعت خودرو است که اگر آمریکا بخواهد تحریم میکند. ترامپ به واردات خودرو از منظر امنیت ملی آمریکا مینگرد و بالا بردن عوارض گمرکی واردات خودرو برای آلمان - با صادرات سالانه حدود ۵۰۰ هزار خودرو به آمریکا - گران تمام خواهد شد. با همین وابستگی هاست که دولت آلمان در کمال احتیاج به آمریکا، لباس صلح طلبی، حقوق بشر، گفتگو و راه حل سیاسی را از تن در آورده و به جالباسی ترامپ آویخته است .